قوائد بازی
کسی اینجا نیست ، اما آرامشم را از چه گم کرد ه ام !خواب هم نیستم .بی خودی تمام صفحات را ورق میزنم.هیچ نشانی از او نیست .به گذشته ها مینگرم!نکند حرفی را نخوانده باشم!هنوز جای انگشتش را حس میکنم.دوباره و دوباره را میگردم؛زودتر را ، ورق میزنم ودهانم را با انگشت پر میکنم ،جواب تماتم سوالاتم نیست !!
باز میگردم از ابتدا را ، اما همان کوچه بن بست همیشگی !!!! فنجان قهوه لازم است .
هیچ تلاشی بیهوده نیست! برای آغاز طلوع دوباره می خواهم.تمام راه ها را می بندم و به کوچه های بن بست خیره می شوم ! شهر را پر از حصار میکنم ،این بار تنها نیستم !!بی تجربه پرواز نمیکنم و لباسهایم پره از سنگ ! چشمانم را کور میکنم ، تا همیشه قایم باشک را بازی کنم !!!به دیوار هیچ کوچه ای نمی چسبم ؛ بت یکتا را میپرستم!و به خدایم پشت خواهم کرد.!هر شقایقی را می کشم و هر قاصدک را اعدام میکنم،تا پرستو او را نبیند.! و تا ابد اینجا خواهم ماند و به کلاغها آب میدهم. !! اما برای کویر، هیچ دعایی نمی کنم واجازه نخواهم داد هیچ جغدی دعای باران را بخواند!! میخواهم اینجا بمیرم و آخرین وصیت را بکنم : آن روز همه آنجا بودند و منم جزو لیستشان، اماکسی با من بازی نمیکرد. آنها در باغ همسایه و من اینجا گریه میکردم !هیچکس نقاشیهایم را نخواست و به دستان کوچکم محبت نکرد. فقط برای خودم قصه می گفتم! آن روز تمام (من) را پاره کرده اند و هیچ وقت نفهمیدم قوائد بازی چه بوده است.
12:19 90/05/29 موسوی
نظرات شما عزیزان: