شب عصیان زده
سلام
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
سکوت
دوقلوهای افسانه ای
به دار کشیده مرا
آموزش زبان
سلام
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سلام و آدرس ebrahim4248.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 168
بازدید کل : 41800
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
ابراهیم

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 25 / 10 / 1390برچسب:, :: 10:37 بعد از ظهر :: نويسنده : ابراهیم

شب عصیان زده

 

غروب در امتدادنهایت بود ، ایستاده بر قامت خویش آغاز را شروع کردم . . تمام کوچه های شهر خالیست!نگاهم را به هر سو میکنم هیچکس نیست.برگهای خزان سنگ فرشها را پر کرده اند !تنها صدای مرا سکوت میشنود.زخمی عمیق بر پهلویم هست!کوچه معشوقه را گم کرد ه ام.درها راهمه بستند !و در انتهای آخرین آسفالت پایم میلغزد و استخوانهایم شکست !میان سنگ فرش خیابان می خوابم و از تمام تنم اشک میریزد !تنها کلاغ شهر به ملاقاتم آمد!و تمام اشکهایم را می خورد !!!

بوی خون می آید! ... و از همه جا پرنده های سیاه !باد گرمی می وزد و برگها بالا میروند،ماه آسمان کاملتر از هرشب است.سایه صلیب سیاه پیکرم را میگیرد .شب عصیان زد ه ای هست!!اینجا؛ گورستان آرزوهایم بود ! همه جا پوسیده و من دوباره از خواب افتادم ،بی تو اینجا آخر راهم هست ! من میجنگم و مرگ چاره می جوید ! مرگ ناله میکند و من می گریزم !راه تاریکیست ؛ دخمه ای برایم کندن ؛ذهن خاموشم  باز مرد!

ماه سریع رفت هیچ سایه ای نبود ،صدای عجیبی آمد و طلوع فردا مردم شهر بیدار شدندمرا جلوی خانه او دیدند، من مرده بودم.(بی تو ..

آدمها همه خنیدند !شب عصیان زده ای بود.


11:29  29/05/90  موسوی 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: