داروگ
سلام
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
سکوت
دوقلوهای افسانه ای
به دار کشیده مرا
آموزش زبان
سلام
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سلام و آدرس ebrahim4248.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 41632
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
ابراهیم

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 31 / 10 / 1398برچسب:, :: 4:6 بعد از ظهر :: نويسنده : ابراهیم

 

طلاتم برگهای شب مرا در حجم اندوه اشکالاش نمی برد ، عروس آسمان پیدا نیست ، اما تور سفیدش حاله نرم ،بر مهتاب امشب افکنده و بیش از هر چیز حجم این سکوت را  موسیقی کلام جیر جیرکی پر کرده است که در آسیابان سیاهی می غلتد.

تفکر معصومانه ی بعد از احساساتم ناشی از پلیدی غبار خاطراتی است که مرا در این مثلث نهادینه بر تلاش افکارم در غریق فرو رفته در آتش عشقی نگه میدارد که آینده اش را عبوسانه نگاه میدارم .!

فانوسی نمانده و بر دریاچه اشکهایم ناخدای وفا ، طلسم شده است . حدیث کلام زیاد شده اما اندیشه در جاده ای می تازد که  (وضوح  عادتهای قبلم را تسکین بخشد). کرکیت فرش محبتت را که سالهاست با دستان پینه بسته ام چنگ میزنم ، اما بر رنگ دانه این فرش شکلی نبافته، دار قالی شکست !! نه این بار باید روح  روان کلمات را در حصار قلم بیاندازم تا ببینم آیا تو این بار با من می مانی ؟!

 

                                                        ****

 

از اسمان غیب دستان اشاره مرا میخندانند ، چون حضور تو تجسم خیال عاطفه ها هم نیست و صداقت کلام، مفهوم ناگنجیده ی ارزشهای پوچ است . بگذریم ........

آرمان حقیقی به مقصد نخواهد رسید. ترس از جدایی تنش افکارم را گرفت ، ایا چیزی نیست ؟!

اقناع ادمی بر وقایع افتاده ، تنگدستی زمانه را می فهماند و ارزش گلایه ها ، پاسخی چون سکوت را در بر نخواهد داشت !!

قلم گردان می نویسد از گامهای خروشانی که به عشق ساحل می نوازند و از حجرت تن زلال حقیقت از صافی صداقت.از نوک تا ته این قلم را فشار مویرگ تنیده به انگشتان ترک خورده دستان روزگار من ، تنگ در آغوش می انگارد، تا آنچه را مینویسد ندای درونی ام باشد !.

 

                                                                         ****

 

(کپر) : آرامشگاه حکم ران گندم زارها : مرا به ستوه عبادت وام بدار تا زمین بذر افشان، خانقاه ازراعیل مرا آسوده تر برچیند. چون گناه بار کینه ها و حسرت توزیهایی عشقی بوده ام که بساط بازیش را در هر لحضه دروی ، پهن تر کرده ام و بار صلابت غم افروخته بر دوشم را عادت همیشگی ام کردم تا توشه ذائقه ام را سیراب تو گردانم .!!

بار گران سنگ افکار ناشایستم را ، بر حضور طمع سه سال عمر اضافه ام بنما ! توبه پذیران خفاش عادت شبانه اند!!

اما تو مرا صلابت سبز عطا کردی که بر مشام افکارم شراب سرخ می بخشدو جویبار چشمه محبتت را قلاب ماهی تن ساده ... من کردی !

نوباوه این نوید بکر را داروگ بهار ، آرزویم ، میخواند که در راه وصالش تو راهنما خواهی بود !!. و هم اکنون در لجن زار عشقش بر قایقی سبز برگ در انتظار او خفته ام. 

 

 



نظرات شما عزیزان:

سلوه
ساعت15:04---18 ارديبهشت 1393
وب زیبا و جذابی دارید .وسرشار از احساس .
بهترین آرایش در زندگی :
حقیقت برای لبها
بخشش برای چشم ها
نیکوکاری برای دست ها
لبخند برای صورت
عشق برای قلب.
متشكرم از نظرتون .پاسخ:


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: